-
بازگشت
دوشنبه 23 مردادماه سال 1385 15:26
سلام بعد ازمدتها اومدم که بنویسم و اصلا هم نمی خوام از دلایل این غیبت طولانی حرف بزنم . شاید موضوعی که می خوام ازش حرف بزنم رو باید روزهای قبل می نوشتم اما خب هنوز هم موضوع تازه ایه که فکر خیلی از مردم دنیا رو مشغول خودش کرده مهم اینه به لطف خدا فصل نوشتن دوباره من با این موضوع فرا رسیده . حتما می دونید که امروز آغاز...
-
ترنم عشق
یکشنبه 16 بهمنماه سال 1384 14:35
برنامه ترنم عشق از یازدهم محرم (جمعه 21/11/84 ) آغاز و مدت آن چهل روز ( تا اربعین حسینی ) است . برنامه بدین شکل است دوستانی که تمایل دارند در این امر معنوی شرکت بفرمایند بوسیله ایمیل آمادگی خود را تا دهم محرم (پنجشنبه ) به آدرس info@hajhamid.com و با Subject : ziarat_e_ashora اعلام تا در لیست قرار بگیرند . سپس به لطف...
-
فصل عاشقی
سهشنبه 11 بهمنماه سال 1384 10:41
السلام علیک یا ثارالله و ابن ثاره عاشورا فصل پنجم عشق فصلی برایهمیشه نورانی فصلی برای همه قرون فصلی که تبار و مردانگی و ایثار و جوانمردی به اوج خود می رسد و فصل وصل
-
سخن دل
دوشنبه 3 بهمنماه سال 1384 09:11
با کسب اجازه از محضر استاد عزیز علیرضا قزوه (خلیفه نیستی سلطان هم فقط امام اول مظلومانی) می شد که تو هم خود را ولی نعمت ملتی بدانی اما نشنوی صدای آه مظلومان را در نزدیکی گوشت نشنوی صدای دادخواهی زنانی را در برابرظلم رفته بر شوهرانشان می شد که تو نیز در برابر انتقادها و دشنامهای مردمان خسته از رنج از روزگار زبان به کام...
-
مولای من !
یکشنبه 18 دیماه سال 1384 14:27
خلیفه نیستی سلطان هم فقط امام اول مظلومانی و جای پنج سال میشد که پنجاه سال حاکم باشی میشد که شامات را چون دندانی کند و پراکند که سهم بچههای ابوسفیان باشد و در امارت کوفه کاری هم به «ابنملجم» و «قطام» داد. میشد هر سال به هند و پارس به چین و ماچین دعوت شد سلطان روم به افتخار حضورت برپا کند چیزی شبیه همین ضیافتهای...
-
بازگشتی برای شادباش
سهشنبه 13 دیماه سال 1384 13:49
سلام به دوستای گلم بعد از حدود دو ماه دوباره اومدم تاخیرم رو ببخشید امید که شاد و سلامت باشید ننوشتنم دلیل دوری از دنیای زیبا و مقدس نویسندگی نبود من هم تو این روزها اتفاقات زیادی رو از سر گذروندم بگذریم حالا که اومدم درست روز اول ماه ذی الحجه است یه ماه عزیز و پر برکت و امروز هم روز پیوند آسمونیه دو گوهر پاک و...
-
شادباش
پنجشنبه 12 آبانماه سال 1384 12:06
دوستای گلم سلام این بار آمدم که فقط بگم طاعتها و عبادتهاتون قبول درگاه حضرت دوست و عید قشنگتون هم مبارک باشه از خدا برای همه آرزوی سعادت و سلامتی دارم و میخوام که هر کس هر خواسته ای داره تو شب عید از خدا حاجتش رو بگیره . آمین این شعر زیبای حضرت مولانا رو هم به میزبان خوب و مهربون این ماه تقدیم میکنم : غرق است جانم...
-
درد و دلی با مولای عارفان
چهارشنبه 4 آبانماه سال 1384 13:09
السلام علیک یا امیر المومنین یا علی ابن ابیطالب این روزها مدام می خواهم که از مولا علی بنویسم اما با خودم می گویم من کمترین چطوری می تونم از آقائی به این عزت و بزرگی حرف بزنم اما گفتم لااقل با این زبان قاصرم با مولام حرف بزنم تا دلم سبک بشه ، بگم که یا علی این روزها روزهای یتیمی ما شیعه هاست نمی دونم چرا این دنیا...
-
فریاد تنهائی
دوشنبه 2 آبانماه سال 1384 12:10
گذر دارد زمان بر جاده شب سوگوار امشب مه از غم کرده روی خویش پنهان در غبار امشب نسیم موی ِ گرد در گوش نخلستان چه می گوید دو تا شد پشت چرخ از سوگ آن یکتا سوار امشب چه افتاده ست یارب در حریم گنبد گردون که می ریزد انجم اشک حسرت در کنار امشب بنال ای هم نوا با من سرشک از دیده جاری کن که خون می گرید ازاین قصه چاه رازدار امشب...
-
یادی از شهید دکتر چمران - مناجات
سهشنبه 26 مهرماه سال 1384 15:20
من اعتقاد دارم که خدای بزرگ، انسان را به اندازه درد و رنجی که در راه خدا تحمل کرده است پاداش میدهد، و ارزش هر انسانی به اندازه درد و رنجی است که در این راه تحمل کرده است، و میبینیم که مردان خدا بیش از هرکس در زندگی خود گرفتار بلا و رنج و درد شدهاند، علی بزرگ را بنگرید که خدای درد است، که گویی بندبند وجودش، با درد و...
-
گرامیداشت حضرت حافظ
چهارشنبه 20 مهرماه سال 1384 11:30
سلام دوستای گلم فکرکردم توی این روز قشنگ که بزرگداشت لسان الغیب شیراز هست کمترین کار برای یاد این عزیز بزرگوار تفآلی عاشقانه و عارفانه به دیوان سلطان غزل و شعر ایرانی حافظ هست که من هم جسارت کردم به نیت خودم و شما یاران تفالی زدم به دیوان خواجه شیراز که من و خیلیهای دیگه ارادت خاصی به کلام شکر ریز این شاعر بزرگ...
-
حکایت ماه و پلنگ
چهارشنبه 13 مهرماه سال 1384 11:31
عشق، پلنگی است که در رگهایم میدود. پلنگی که میخواهد تا خدا بردارد . من این پلنگ را قلاده نمیبندم و رامش نمیکنم. حتی اگر قفس تنم را بشکند. خدا ماه است و این پلنگ میخواهد تا ماه بپرد. حکایت پلنگ و ماه عجب ناممکن است. اما هر چه ناممکنتر است، زیباتر است. پلنگ عشق به هوای گرفتن ماه است که به آسمان جست میزند؛ اما...
-
میلاد نور
دوشنبه 28 شهریورماه سال 1384 11:42
سلام به مولای عاشقان و منتظران ، سلام بر گل نرگس فاطمه مولای من ،محبوب دل تنگم چند روزیست که می خواهم با تو نازنین سخنی ، کلامی بگویم تا بلکه این درد و دل صفای دل و جانم گردد . اما نمی دانم چرا امروز قلم رو به دستم گرفتم روزیکه تا شب میلاد پر نور وسرور و عاشقانه ات ساعاتی بیش باقی نمانده و بیقراری من فزونی گرفته و من...
-
سخنان بزرگان
چهارشنبه 2 شهریورماه سال 1384 13:52
· وقتی ارتباط عاشقانه ات به انتها میرسد ، فقط به سادگی بگو«همه اش تقصیر من بود . جکسون براون · اگر به مهمانی گرگ می روید ، سگ خود را به همراه ببرید . ناشناس · آنکسی که از رنج زندگی بترسد ، از ترس در رنج خواهد بود . چینی · وقتی نانوا نان را با دقت و وسواس می پزد و به دست مشتری میدهد ، خدا با او در کنار تنور ایستاده است...
-
باران حرف
چهارشنبه 26 مردادماه سال 1384 10:43
این شعر رو که می نویسم اثر زیبای یکی از دوستان انجمن ادبی دوران دانشکده مونه خودش وقتی برامون می خوند خیلی محکم و پر صلابت کلماتش رو بیان می کرد من هم همیشه از خوندنش لذت می برم شاید شما هم خوشتون بیاد . از باران حرف آمده ام از باران به حرف آمده ام از بار آن همه حرف آمده ام که سکوت معنای گفتن و نگفتن حرفی میان گلوست...
-
دلتنگی
دوشنبه 24 مردادماه سال 1384 10:14
یه شبِ مهتاب ماه میآد تو خواب منو میبره از توی زندون مثِ شب پره با خودش بیرون می بره اون جا که شب سیاه تادم سحر شهیدای شهربا فانوس خون جار میکشن تو خیابونا سر میدونا عمو یادگار مرد کینه دار مستی یا هشیار خوابی یا بیدار مستیم و هشیار شهیدای شهر خوابیم و بیدار شهیدان شهر آخرش یه شب ماه میآد بیرون از سر اون کوه بالای...
-
گرامیداشت
دوشنبه 17 مردادماه سال 1384 15:32
هر چی فکر کردم برای مناسبت امروز چی بنویسم چیزی به ذهنم نرسید گاهی این ذهن و قلم هم از دست من فرار میکنن در هر صورت فقط میگم : دوستان و همکارای پر تلاش و عزیزم تبریک میگم امیدوارم در دولت جدید هم مثل سالهای قبل برای ما شان و شخصیت قایل بشن و جوابگوی ذهن کنجکاو و جستجوگر ما باشن ! موفق باشین
-
زندگی
یکشنبه 16 مردادماه سال 1384 10:27
می خواستم به مناسبت روز خبرنگار مطلبی بنویسم و این روز رو به خودم و سایر دوستای عزیز خبرنگار تبریک بگم تصمیم گرفتم قبل از نوشته ای از خودم کامتون رو از کلام شیوا و پر مغز استاد قلم زنده یاد شهید دکتر شریعتی شیرین کنم . اینو داشته باشین تا بعد خدمت می رسم با دل نوشته ای از خودم : در باغ بی برگی زادم و در ثروت فقر غنی...
-
فریاد درد
سهشنبه 11 مردادماه سال 1384 11:44
این چند روز هر چه بیشتر خبرهای مربوط به اوضاع گنجی رو می خوندم احساسم بیشتر به جوش می آمد اما هربار خواستم قلم رو به دست بگیرم و از احساسم بنویسم کلمات یاریم نکردند تا امروز که انگار قفل این ذهن و این قلم باز شد. می خوام از گنجی بنویسم اما نه از گنجی نوعی از امثال او که به هزاران دلیل مشابه و نا مشابه به وضیعتی...
-
سخنان بزرگان
دوشنبه 3 مردادماه سال 1384 11:20
فقط یک چیز می دانم ، و آن اینکه چیزی نمی دانم . سقراط هرگز کسی را ناامید نکنید ، شاید امید او همه ی دارایی اش باشد . جکسون براون بر بلندی کوهها نمی توان غالب شد ، مگر از طریق جاده های پیچ در پیچ . گوته وقتی پول حرف می زند ، حقیقت سکوت می کند . ناشناس وصال آغاز هجران است . ژاپنی انسان آفریننده سرنوشت خویش است . زرتشت...
-
بیتهائی از ساقی نامه مهدی سهیلی
پنجشنبه 23 تیرماه سال 1384 12:39
در این شبکوچه سرد غریبی من و تا صبح درد بی نصیبی بیاساقی طنین نای من باش رفیق خلوت شبهای من باش بیا ساقی که من هم اهل حالم هم اهل حالم و هم بی خیالم بیا از دور هم با هم بخندیم جدائی هایمان را پل ببندیم بزن ساقی سه تاری عاشقانه که باز آمد بهاری غمگنانه بگو ایل شقایق کی می آیند پرستوهای عاشق کی می آیند کسی ای کاش...
-
شور زندگی
پنجشنبه 23 تیرماه سال 1384 11:18
شور زندگی ... ترکیب قشنگیه از دو کلمهای که هر دو جون دارن با خوندنش یه حس تحرک و سرزندگی توی بند بند وجودم جاری میشه فکر می کنم چیزیکه ما آدما تو زندگی ماشینی امروز گمش کردیم و حتی بعضیهامون دنبالش هم نیستیم . راستی چرا این شور و نشاط رو از زندگی با دستای خودمون گرفتیم ؟ می دونید وقتی داشتم داستان زندگی نقاش...
-
غرق در کودکی
پنجشنبه 16 تیرماه سال 1384 12:22
در برنامه کاری خودم یادداشت می کنم ساعت پنج پنج ساله شوم کوچکتر از همه شما می خواهم پنج ساله شوم و تا مادر اجازه نداده شعرم را برای هیچ کس نخوانم می خواهم پنج ساله شوم فارغ از تمام نگاههای هرزه گر هر چه را که می خواهم ببینم می خواهم شبها رویایم را در مشتم بگیرم و اگر فردا تو مهمانم شدی مشتم را توی دست تو باز کنم می...
-
سخنی با مولای دلها
شنبه 11 تیرماه سال 1384 15:48
مهدی جان عاشقی سراپا تقصیر قلم در دست گرفته و خواهان سخن گفتن با توست و امید آن دارد که با روح بلند و قلب مهربانت پذیرای کلامش باشی. آقای من شاید من کمترین آنگونه که باید بزرگواری چون شما را نشناخته ام اما در طول این عمر به این حقیقت رسیده ام که تو پایان تمام خوبیهائی تو نور مطلقی تو تمامی عشق و امیدی که به جانهای...
-
قافله عمر
پنجشنبه 9 تیرماه سال 1384 12:54
گفتم : به تو از بازی بیداد زمانه گفتی : که تو را چند بود داد و بهانه گفتم : که مرا عاقبت عمر نه این است گفتی : که تو را چرخ و فلک مهر همین است گفتم : گذر عمر بدین شکل روا نیست گفتی : که تو را در ره آن چون و چرا نیست این روزها اونقدر ثانیه ها و دقایق عمر به سرعت می گذرند که ناخودآگاه ذهن آدما رو با همه مشغله هاشون به...
-
اکسیر محبت
دوشنبه 6 تیرماه سال 1384 15:36
عاقبت روزی نیک به حریم نفس باغچه در خواهم شد نفسی خواهم چید نفسی سبز به دریاچه انبوه خیال تا که امواج سراب نفشاند گریبان قناری به هوس تا که این لاله سرخ بفشاند گرده به بر شبدر بی بوی ضعیف و تو ای دوست چرا منتظری؟ درد همسایه دوای کرمت می طلبد که در این قرن ملول جز عطوفت هیچ تجویزی نیست درد همسایه نه محتاج طبیب درد...
-
برای منتظران عاشق
پنجشنبه 2 تیرماه سال 1384 10:55
غروب روز جمعه چه رنگ و بوئی داره وقتی می یاد با حسش غم به دلت می یاره از صبح همش منتظر تا ببینی که یارت کی از راه درازش پا تو خونت می ذاره؟ تمام روز می شینی تا ببینی عزیزت با اون دل بزرگش دست به سرت میذاره ؟ حس غریبی داری توی روزای جمعه تا آشنات بیادش دلت قرار نداره خدا خدا می کنی نکنه این دفعه هم زمونه با بدیهاش پا...
-
نجوای سبز
پنجشنبه 2 تیرماه سال 1384 10:33
خدا ...خدا... خدا... تا حالا شاید به این فکر نکرده بودم که تو اینقدر دوست داری بنده هات صدات کنن حتی از شنیدن اسمت از زبون یه بنده اونقدر ذوق زده بشی که بخوای باز هم صدات کنه بازم انگار من کمترین ناخواسته قدرت و شوکت تو عزیز دل رو با ناتوانیهای خودم سنجیدم یادم رفت که تو منو و همه بنده هات رو حتی بیشتر از خودشون...
-
شریعتی معلم عشق و معرفت
یکشنبه 29 خردادماه سال 1384 14:25
خرداد رو دوست دارم با یه جور خودخواهی چون خدای مهربون تو یکی از روزهاش با امیدواری همیشگی که خاص خودشه اجازه داد من هم پا به عرصه این دنیا بذارم یه فرصت خوب برای یه زندگی خوب . اما روزهای پایانیش غم خاصی رو به تنم میریزه چون خدا یکی از بنده های خوب و پاکش رو به میهمانی ابدی خودش دعوت کرد تا بیش از این بی مهریها وبی...
-
نیایش سبز
سهشنبه 24 خردادماه سال 1384 15:06
آن شب خدا را با تمام حس شیرین نیایش لمس کردم بین تمام شاپرکها حس خود را پخش کردم آن شب دلم با یاد داغ لاله غم داشت من هم دل خود را برای شادی او نذر کردم آن شب تمام لحظه هایم غرق امید و شعف بود آن لحظه ها را با دعا و ذکر معشوقم سراسر سبز کردم دل با تمام بی قراریهای من در سینهام ساخت من درس شیرین صبوری را برایش مشق...