این شعر رو که می نویسم اثر زیبای یکی از دوستان انجمن ادبی دوران دانشکده مونه خودش
وقتی برامون می خوند خیلی محکم و پر صلابت کلماتش رو بیان می کرد من هم همیشه
از خوندنش لذت می برم شاید شما هم خوشتون بیاد .
از باران حرف آمده ام
از باران به حرف آمده ام
از بار آن همه حرف آمده ام
که سکوت معنای گفتن و نگفتن حرفی میان گلوست
به سکوت نیامده ام که راضیم
راضی نیامده ام به سکوت آمده ام
آمده ام به سکوت راضی نیامده ام
که مرگ معنای گفتن و نگفتن حرفی میان گلوست
و مرگ آنقدر عزیز است
که آرام و بی صدا هم آواز می شود
و ناله ها را با خود به عزیمت جاودانه اش فرا می خواند
و مرگ معنای مبهم گفتن و نگفتن
حرفی میان گلوست
علیرضا پناهی
مرگ آغاز زایشی دیگر است ورها شدن از این جسم پلید هوس باز
به کعبه شد عیان علی به کعبه شد عیان علی
امام عاشقان علی ا مام عاشقان علی
خوش آمدی مولای علی خوش آمدی مولا علی
مرگ آغاز زایشی دیگر است ورها شدن از این جسم پلید هوس باز
سلام
حالتون خوبه؟
ممنون برام پیام گذاشتی
ممنون
موفق باشین
ومن پیام شما رو بعنوان اولین پیام توی وبلاگم به فال نیک میگیرم
امیدوارم در ادامه تهیه وبلاگتون هم موفق باشین
شبتون بخیر
عشق یعنی مسافری تنها
زخم مرغ مهاجری تنها
عشق احساس پاک آدمهاست
شعر غمگین شاعری تنها
سلام دوست عزیزم.خیلی زیبا و قشنگ بود...مممنون که همیشه با حضورت کلبه ی حقیر منو نورانی میکنی و عاشقی تنها رو دلگرم به عشق پاکش....باز هم منتظر یک ندای عاشقانه ام
سلام. خوشحالم که یه آرامش شیرینی به وجودت ریخته میشه وقتی به وبلاگم میای. ببخش که دیر شد، یادم نرفته، 6 مرداد بود که بهم سر زدی. دیر گاهیست که به شوق عاشقانه هایت می آیم و وسعت دلداده گی ات را به نظاره مینشینم. و بعد بی آنکه چیزی بگویم با تنی خسته و دلی که به پهنای یک کویر میسوزد به آشیان خود باز میگردم( غریبه )