فریاد تنهائی

گذر دارد زمان بر جاده شب سوگوار امشب


مه از غم کرده روی خویش پنهان در غبار امشب


نسیم موی ِ گرد در گوش نخلستان چه می گوید


دو تا شد پشت چرخ از سوگ آن یکتا سوار امشب


چه افتاده ست یارب در حریم گنبد گردون


که می ریزد انجم اشک حسرت در کنار امشب


بنال ای هم نوا با من سرشک از دیده جاری کن


که خون می گرید ازاین قصه چاه رازدار امشب


علی در چاه غم فریاد زد تنهائی خود را


شنو پژواک آن را از ورای شام تار امشب

 
شاعر ناشناس‌

نظرات 1 + ارسال نظر
گروه یاران دوشنبه 2 آبان‌ماه سال 1384 ساعت 09:34 ب.ظ http://yaaraan.persianblog.com

سلام عزیزم ما به شما لینک دادیم راستی اگه خواستی یه آی دی به ما بدین که هر وقت آپ کردیم بتونیم به هم خبر بدیم .شاد باشی.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد