نجوای سبز

خدا ...خدا... خدا...

تا حالا شاید به‌ این فکر نکرده بودم که تو اینقدر دوست داری بنده هات صدات کنن

حتی از شنیدن اسمت از زبون یه بنده اونقدر ذوق زده بشی که بخوای باز هم صدات کنه

بازم انگار من کمترین ناخواسته قدرت و شوکت تو عزیز دل رو با ناتوانیهای خودم سنجیدم

یادم رفت که تو منو و همه‌ بنده‌ هات رو حتی بیشتر از خودشون دوست داری .

کاشکی می شد تو هر نفسم اسمتو صدا کنم و تو هم با تمام مهربانیهای بی انتهایی

که خاص خودته جوابمو بدی و من هم از ذوق این وصل سر به آسمانها بذارم.

راستی اگر ما آدما واقعا حس میکردیم که تنها تو و یاد تو بزرگترین سرمایه زندگیهامونه

هیچ چیز دیگه ای ازت نمی خواستیم اما تو اونقدر بلند نظری که با کم ما هم شاد میشی .

معبود من عنایتی کن که خواسته هامون رو تنها از درگاه پرلطف و کرمت و ازدست

با سخاوتت بگیریم.                   آمین

نظرات 1 + ارسال نظر
علیرضا پنج‌شنبه 9 تیر‌ماه سال 1384 ساعت 01:05 ب.ظ http://www.catsport2010.blogsky.com

سلام وبت جالبه به منم ۱ سر بزن

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد