سخنی با مولای دلها

مهدی جان عاشقی سراپا تقصیر قلم در دست گرفته و خواهان سخن گفتن با توست

و امید آن دارد که با روح بلند و قلب مهربانت پذیرای کلامش باشی.

آقای من شاید من کمترین آنگونه که باید بزرگواری چون شما را نشناخته ام اما در طول

این عمر به این حقیقت رسیده ام که تو پایان تمام خوبیهائی تو نور مطلقی تو تمامی

عشق و امیدی که به جانهای منتظرانت روح می دمی .

توئی که هرکس حتی اندکی از تو بداند شیفته خصال نیکویت می گردد و این انتظار

جانکاه اما شیرین ‌را با همه جسم و جانش تاب می آورد به امید آن روزی که رخصت

دیدار روی ماه منظرت را بیابد و در کنار وجود مقدست ادای دین نماید

دینی که بر گردن تک تک عاشقان و دوستداران خسته جانت نهاده شده تا ترا یاری

دهند برای احقاق روزهائی سراسر روشنی و پاکی و عدالت .

آرام جانهای خسته از تو می خواهم که شفاعت کنی ما را در پیشگاه خداوندگار

مهربان که توفیق انتظاری شایسته و سازنده را به همه منتظرانت عطا کند.

                                                                                     آمین

نظرات 1 + ارسال نظر
مهدی پنج‌شنبه 16 تیر‌ماه سال 1384 ساعت 01:11 ب.ظ http://www.ganj-e-sokhan.blogsky.com

سلام
نیایش بسیار دلنشین و البته ادبی و با وقاری بود.
ساده بگم: کی میاد نمیدونم ...
وبلاگت هم زیباست.
امیدوارم که روزبه روز شاهد مطالب و نوشته های زیبایی باشیم.
به آشیونه ماهم سر بزن.
لطفا نظرتو هم راجع به نوشته ها و خود وبلاگ بنویس.
خوشحال شدم که باهات آشنا شدم.
موفق و موید باشی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد