دلتنگی

یه شبِ مهتاب
ماه می‌آد تو خواب
منو می‌بره از توی زندون
مثِ شب پره با خودش بیرون
می بره اون جا که شب سیاه
تادم سحر شهیدای شهربا
فانوس خون جار می‌کشن
تو خیابونا سر میدونا
عمو یادگار مرد کینه دار
مستی یا هشیار خوابی یا بیدار
مستیم و هشیار شهیدای شهر
خوابیم و بیدار شهیدان شهر
آخرش یه شب
ماه می‌آد بیرون
از سر اون کوه بالای دره
روی این میدون رد شده خندون
یه شب مهتاب ماه می‌آآآآد.


نمیدونم چرا یک دفعه تصمیم گرفتم این شعر رو تو وبلاگم بذارم

یه دفعه دلم از زمونه و آدما بدجوری گرفت خدا حفظ کنه شاعر

عزیز این شعر رو که امید رو تو اوج تلخی و یاس به وجود مخاطبش

می ریزه .

از صمیم قلب آرزو میکنم هر چه زودتر برسه اون روزیکه ما صدای

گامهای با صلابت مهدی عزیزمون رو بشنویم  و پرده های سیاهی

و نفرت رو کنار بزنه .

روزیکه ما به درستی بتونیم حق و باطل رو از هم تمیز بدیم .

منکه با تمام وجود انتظار اون روز رو میکشم و یه حسی نوید نزدیکی

اون رو بهم میده . تو چطور دوست من ؟
نظرات 6 + ارسال نظر
ع.سربدار دوشنبه 24 مرداد‌ماه سال 1384 ساعت 10:38 ق.ظ http://paradias.blogsky.com

سلام دوست من .
آن بهشت اولیه ؛بهشتی سرد و پر از جهل برای آدمی بوده وعصیان آدم در برابر خدای نیز خواست خدا بوده تا ما با هبوط مان در زمین با شعور واحساس پاک به لقا اوبرسیم واین حس غریب بودن وتنها بودن نیز در زمین بدلیل همین است که زمین جایگاه ما نیست زمین مسیری برای رسیدن به وصال .
ما نیز منتظر حضور ؛ نه ظهور اوئیم.
به امید حق

[ بدون نام ] دوشنبه 24 مرداد‌ماه سال 1384 ساعت 10:59 ق.ظ http://saharnazdikast.blodsky.com

سلام
اومدم بازدید
از خدا بخوایم کمکمون کنه دلامون اماده پذیرش ظهور بشه
شنیدی اقا قبل از ظهور اشکارشون یه ظهور دارن که فقط دلای اماده درکش میکنن
موفق باشی
یا حق

عاشق تنها دوشنبه 24 مرداد‌ماه سال 1384 ساعت 11:06 ق.ظ http://www.dostatdaram.blogsky.com/

سلام خیلی ممنون از حضور گرمت بلاگت زیباست امیدوارم بازم سر بزنی

ع.سربدار دوشنبه 24 مرداد‌ماه سال 1384 ساعت 01:59 ب.ظ http://paradias.blogsky.com

با درود وسلامی گرم
سرو آزاد اندیش ما من وب شما رو لینک کردم برای بارور سازی اندیشه هامان .
بدرود

ع.سربدار سه‌شنبه 25 مرداد‌ماه سال 1384 ساعت 08:00 ب.ظ http://paradias.blogsky.com

از مهر شما سپاس به پاس حرمت دوستی

ع.سربدار چهارشنبه 26 مرداد‌ماه سال 1384 ساعت 12:26 ب.ظ http://paradias.blogsky.com

این غبار غم که در طول تاریخ بر چهره آدمی نشسته حکایت
از غریب بودن او میکند در زمین .
وزندگی رودی است شناور وگذرا و ماغرق در آن؛ (نه) شناور در آن ومشغول جمع آوری توشه برای رسیدن به لقای یار .
که اینجا جای ما نیست ؛من بدان نا کجا آباد می اندیشم .
به امید ظهور آقا یمان که از بند زور و جهل ومن بودن برهاندمان

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد